سپاه ایرانشهر چون بایستند که بانگشان به آسمان شود و آوای پایشان به دوزخ. به راه که شوند گذر چنان ببُرند که از آب بروند و تا یک ماه آب را خوردن نشاید. تا پنجاه روز هوا روشن نبود، مرغان نشیمن نیابند مگر بر سر اسبان و نوک نیزگان، یا سر کوه نشینند. از گرد و دود شب و روز ناپیدا بود.
"یادگار زریران: متنی حماسی از دوران کهن/ برگردان ژاله آموزگار/ انتشارات معین/۱۳۹۲/ صفحه ۲۱"
گیسوان درد...برچسب : نویسنده : muhammad73 بازدید : 85